ماجرا از آنجا آغاز شد که مردی از سادات، بهدلیل بدهی مالی سنگین ـ حدود دو میلیارد و ۳۰۰ میلیون ریال ـ مدتی را در زندان سپری میکرد. خانوادهای چشمانتظار، فرزندی بیپناه و پدری که اسارت، قامتش را خم کرده بود. در چنین شرایطی، نخستین جرقه آزادی با گذشت بزرگوارانه شاکی روشن شد؛ گذشتی که در فرهنگ دینی ما همواره کلید رهایی و دریچهای به آشتی بوده است.اما این تنها آغاز ماجرا بود. مردان زورخانه و پیشکسوتان باشگاه پوریای ولی، با الهام از سیره اهلبیت (ع) و در تداوم سنت کهن گلریزان، در کنار هم جمع شدند تا باقی مانده بدهی را فراهم کنند.
در آیینی که بیشتر به جشن انسانیت شباهت داشت، باستانیکاران طبس، در کنار مردم خیراندیش، ۹۰۰ میلیون ریال گرد آوردند. این حرکت نشان داد که زور بازوی پهلوانان، وقتی با روح بلندشان همراه شود، میتواند نهتنها حریفان را در گود، بلکه غمها را در زندگی شکست دهد.انجمن حمایت از زندانیان مرکز استان نیز سهم بزرگی از بدهی را پرداخت کرد تا مسیر آزادی هموار شود. در ادامه، با پیگیریهای مستمر ریاست زندان طبس، واحد اجرای احکام و همراهی مقام قضایی پرونده، روند قانونی آزادی سرعت گرفت و این فرد، پس از روزهای تلخ زندان، سرانجام طعم شیرین آزادی را چشید.زورخانهها همیشه مدرسه اخلاق بودهاند؛ جایی که ورزش و معنویت در هم میآمیزد. اما در این گلریزان، یک بار دیگر روشن شد که پهلوانی تنها در گود ورزشی معنا پیدا نمیکند. پهلوانی یعنی دست گرفتن از ناتوان، یاری به نیازمند و دمیدن روح امید در زندگی دیگران.
آزادی این زندانی جرائم غیرعمد، نهفقط یک اتفاق فردی، بلکه رویدادی اجتماعی است؛ پیامی برای جامعه که نشان دهد هنوز هم مرام پوریای ولی در رگهای این سرزمین جاری است.بهعنوان سردبیر، باور دارم چنین حرکتهایی میتواند الگویی پایدار برای جامعه باشد. اگر هر نهاد، هر گروه و هر صنف بخشی از توان خود را وقف حمایت از نیازمندان کند، بسیاری از مشکلات اجتماعی پیش از آنکه به بحران تبدیل شوند، حل خواهند شد.پهلوانان طبس نشان دادند که در کنار ورزش و مرام جوانمردی، میتوان به مسائل اجتماعی نیز پرداخت و نقشآفرین شد. این گلریزان تنها آزادی یک فرد نبود، بلکه یادآور این حقیقت شد که انسانیت، وقتی با همدلی جمعی گره میخورد، قدرتمندتر از هر زنجیر و دیواری است.